هفت همیشه خوش یمن بوده. یادم هستش که طی تحقیقی که در دوران راهنمایی کردم برای مقدس بودن عدد هفت در فرهنگ معین به تنهایی بالغ بر دو برگه مطلب پیدا کردم. این نوشته هم بنا بر آمار موجود هفت صدمین نوشتهی من هستش. نوشتهای که در اولین روز سال نو میلادی، در آخرین نقطهای از جهان که سال برش نو میشود، نوشته میشود. نوشتهای که تاریخش برابر با اولین روز دومین دههی سومین هزارهی سال میلادی (یا به قولی ترسایی) است میباشد. این هفت صدمین نوشته را به یمن خوش باید گرفت یا نه بعدا مشخص خواهد شد.
از آغازین روزهای نوشتارم بود که همیشه منتظر لحظهی سال نو بودم تا تولد شیدا را جشن بگیرم. شیدا در اولین روز از سال نوی چندین سال پیش پا به عرصهی وبلاگنویسی گذاشت. وبلاگی که فراز و نشیبهای بسیاری داشت ولی تا به اکنون به خوانندگان خود بالیده و همیشه ازشان یاد گرفته. توی این مدت مدید از بلایایی نبوده که دور نمانده باشد، از هک شدنهای اولیهاش بگیرید تا از دسترس خارج شدنش در ایران. ولی چیزی که همیشه سرپا نگهش داشته، لطف دوستانی هست که همیشه بهش سر میزنند و شاهدش هم تاکنون بالغ بر دوهزار کامنتی هست که برای نوشتههایش گذاشتهاند.
سرتان را با داستان همیشگی شیدا و داستان زندگیاش درد نمیآورم که خودتان بهتر از من میدانید ولی بگذارید برایتان داستانی تعریف کنم. این داستان قسمتی از یک کتابی است که دارم میخوانم. کودکی در این کتاب نقش بازی میکند که خیلی معمولی نیست و با همهی کودکان مدرسهاش فرق دارد. یکی از بزرگترین فرقهایی که داشته این بوده که تا کنون تولدش را کسی برایش جشن نگرفته. وقتی دوستانش ازش میپرسند که چرا مادر و پدرت چنین کاری نکردند جواب جالبی میدهد. میگه جشن گرفتن برای وقتی هست که به یک موفقیتی برسی، یک چیزی را کسب کنی. مادر و پدرم برای من جشن میگیرند وقتی که به خواستههایشان تمکین میکنم. وقتی که در مدرسه شاگرد اول میشوم. وقتی که به واسطهی تلاشم برای رسیدن به هدفی سختی میکشم. نه برای یادآوری یک خاطره.
جشن تولد گرفتن چیز بدی نیست و به نظر من با این استدلال نمیتوان به راحتی از کنارش گذشت. حالا هم که شیدا به این مرحله رسیده که در طی سالیان 700 نوشته در خودش جا داده، از نظر من یک موفقیت هر چه قدر کوچک هست، اگر بیشتر از جشن تولدش نباشد. شاید 700امین نوشتار شیدا سرآغاز کوچکی باشد برای جشن گرفتن دستاوردهای زندگی. شما هم بهش فکر کنید.
۱۳۸۸/۱۰/۱۰
۱۳۸۸/۱۰/۷
ویکیپدیا را از یاد نبریم
ویکیپدیا برای همیشه نام پروژهای است که هدفش تامین کردن منابع مالی برای ویکیپدیا و برای همیشه هست. اگر دوست داشتید دانستههای بیشتری در این زمینه کسب کنید به این برگه رجوع کنید.
ویکیپدیا یک بنیاد خیریه هست و تمام اهداییهای شما به این بنیاد برای امور ویکیپدیا به کار برده میشود و نه غیر. اگر هم خیلی مشتاق به این هستید که ویکیپدیا در سال پیش هزینههایش چه جوری بوده و برای چه منابعی نیاز مالی دارد میتوانید این مستند را مطالعه کنید.
اگر هم دوست داشتید میتوانید با رفتن به این برگه از انواع لوگوهای موجود برای تبلیغ این حرکت استفاده کنید.
به این برگه هم سری بزنید و ببینید که بینگ موتور جستجوی مایکروسافت ببش از 50 هزار دلار به این پروژه کمک کرده در صورتی که موتور جستجوی جوابها (www.answers.com) از ویکیپدیا بهره میبرد یک قران هم نسلفیده است.
ویکیپدیا یک بنیاد خیریه هست و تمام اهداییهای شما به این بنیاد برای امور ویکیپدیا به کار برده میشود و نه غیر. اگر هم خیلی مشتاق به این هستید که ویکیپدیا در سال پیش هزینههایش چه جوری بوده و برای چه منابعی نیاز مالی دارد میتوانید این مستند را مطالعه کنید.
اگر هم دوست داشتید میتوانید با رفتن به این برگه از انواع لوگوهای موجود برای تبلیغ این حرکت استفاده کنید.
به این برگه هم سری بزنید و ببینید که بینگ موتور جستجوی مایکروسافت ببش از 50 هزار دلار به این پروژه کمک کرده در صورتی که موتور جستجوی جوابها (www.answers.com) از ویکیپدیا بهره میبرد یک قران هم نسلفیده است.
۱۳۸۸/۱۰/۳
دل تنگی گیکی
برخی چیزها هستند که در از دست دادنشان دخلی بهت نیست. تو کار خودت را میکنی و قسمت زمانه آنگونه میشود که با عزیزی یا با خاکی یا با یادی بدرود میگویی. تنها کاری که ازت برمیآید این هستش که خودت را دلداری بدهی، شاید یک کمی اشک بریزی و شاید هم یک کمی درددل کنی.
ولی وقتی که خودت تصمیم میگیری از چیزی دل بکنی که بهش اخت کردی کار راحتی نیستش. وقتی که یک دفعه هم باشد که صدبرابر بدترش میکند. تجربهای که یک بار در زندگیام داشتهام به حد اعلایش و حالا در حدود کوچکترش تکرار شد. تفاوتش این بود که همهی تصمیم گیریاش این دفعه با خودم بود و حالا بیشتر حس میکنم بار سنگینی مسیولیت را.
برای دانش بیشتر دربارهی گیک به ویکیپدیا مراجعه کنید.
ولی وقتی که خودت تصمیم میگیری از چیزی دل بکنی که بهش اخت کردی کار راحتی نیستش. وقتی که یک دفعه هم باشد که صدبرابر بدترش میکند. تجربهای که یک بار در زندگیام داشتهام به حد اعلایش و حالا در حدود کوچکترش تکرار شد. تفاوتش این بود که همهی تصمیم گیریاش این دفعه با خودم بود و حالا بیشتر حس میکنم بار سنگینی مسیولیت را.
برای دانش بیشتر دربارهی گیک به ویکیپدیا مراجعه کنید.
۱۳۸۸/۹/۲۰
فید (خوراک) جایگزین شیدا
در پی درخواست یکی از خوانندگان بود که دست به ایجاد فیدهای جدید برای شیدا زدم. همانطوری که میدانید دسترسی به شیدا در بعضی جاها مشکل شده (خدا پدر یک شیدا را بیامرزد). از آدرس فید همیشگیاش به راحتی میتوانید استفاده کنید. ولی اگر دوست داشته باشید از آدرس فیدی استفاده کنید که با کلیک کردن بر روی آن شما را به یک شیدا ببرد لطفا از این فید استفاده کنید.
البته در تست این فید یک کمی به مشکل برخورد کردم. آدرس این فید همانطوری که میبینید فیدبرنر هستش. معمولا وقتی که یک پست جدید منتشر میکنم اگر بر روی تیتر پست کلیک کنید و بخواهید به سایت یک شیدا بیایید ممکن است با مشکل مواجه شوید. البته این مشکل فکر کنم به خاطر پلاگینی بود که استفاده میکردم. با غیرفعال کردن آن پلاگین (پلاگین فیدبرنر برای وردپرس) این مشکل باشد حل شده باشد و از این به بعد با هر به روزرسانیای فید چه قدیمیاش و چه جدیدیاش درست کار بکند. به هر حال اگر با چنین مشکلی مواجه شدید پوزش من را پیشاپیش بپذیرید.
فیدها:
توجه نمایید که محتوای این دو فید یکسان هست و اگر شیدا را در آراساس خوانتان دنبال میکنید لازم به دست زدن به گیرندههایتان ندارید. تنها در صورتی آر اس اس جدید یک شیدا را به آراساس خوانتان اضافه نمایید که میخواهید تمام لینکها و ... به یک شیدا مرتبط باشد (مثلا برای کامنت گذاشتن نیاز دارید که با کلیک بر روی تیتر به سایت بیایید. در این صورت کار شما راحت تر خواهد شد.)
البته در تست این فید یک کمی به مشکل برخورد کردم. آدرس این فید همانطوری که میبینید فیدبرنر هستش. معمولا وقتی که یک پست جدید منتشر میکنم اگر بر روی تیتر پست کلیک کنید و بخواهید به سایت یک شیدا بیایید ممکن است با مشکل مواجه شوید. البته این مشکل فکر کنم به خاطر پلاگینی بود که استفاده میکردم. با غیرفعال کردن آن پلاگین (پلاگین فیدبرنر برای وردپرس) این مشکل باشد حل شده باشد و از این به بعد با هر به روزرسانیای فید چه قدیمیاش و چه جدیدیاش درست کار بکند. به هر حال اگر با چنین مشکلی مواجه شدید پوزش من را پیشاپیش بپذیرید.
فیدها:
توجه نمایید که محتوای این دو فید یکسان هست و اگر شیدا را در آراساس خوانتان دنبال میکنید لازم به دست زدن به گیرندههایتان ندارید. تنها در صورتی آر اس اس جدید یک شیدا را به آراساس خوانتان اضافه نمایید که میخواهید تمام لینکها و ... به یک شیدا مرتبط باشد (مثلا برای کامنت گذاشتن نیاز دارید که با کلیک بر روی تیتر به سایت بیایید. در این صورت کار شما راحت تر خواهد شد.)
چاکر رستم
رستم به دیدار شاه مازندران رفته و دارد باهاش اختلاطی میکند که به شاه مازندران میگوید چاکرتیم. اولین باری بود که چاکر بودن را از زبان رستم شنیدم برایم کلی جالب بود.
اگر خواستید داستان کاملش را بخوانید به این جا مراجعه کنید. ولی این دو بیت را حتما بخوانید.
ازان پس بدو گفت رستم توی
که داری بر و بازوی پهلوی
چنین داد پاسخ که من چاکرم
اگر چاکری را خود اندر خورم
اگر خواستید داستان کاملش را بخوانید به این جا مراجعه کنید. ولی این دو بیت را حتما بخوانید.
ازان پس بدو گفت رستم توی
که داری بر و بازوی پهلوی
چنین داد پاسخ که من چاکرم
اگر چاکری را خود اندر خورم
۱۳۸۸/۹/۱۸
تم جدید شیدا، نارنجی خاکستری
همانطوری که قبلاها تو روزانههایم (این و این و این) گفته بودم، داشتم روی یک تم کار میکردم که از آن بی ریختی درش بیاورم. البته آن تم هم خیلی زیبا بود ولی مشکلی داشت که توی اینترنت اکسپلورر درست نمایش داده نمیشد. جریان این تم از آن جا شروع شد که یکی از خوانندگان وبلاگم بهم محبت کرد و بهم پیشنهاد درست کردن یک تم برای شیدا را کرد. این خوانندهی وبلاگ کسی نبود جز نویسندهی وبلاگ سیب سبز. این تمی که میبینید را با این قشنگی طراحی کار ایشان است. از اواخر شهریور برای من فرستاده بود ولی یک کمی کارهایی میبایست رویش انجام میدادم که طول کشید. کارهایی مانند پشتیبانی از ابزارکها در وردپرس، اضافه کردن یک ستون چهارم، ویرایش کردن فایل سی اس اس و اضافه کردن پشتیبانیها برای عکسها و کلاسهایشان، درست کردن فایل 404 اختصاصی و کارهای جزیی دیگر.
از همین جا جا دارد از تلاشها و زحماتش خیلی خیلی تشکر کنم. تو قسمت فوتر تمی که برای من فرستاده بود این مطلب را نوشته بود به عنوان یک اثری از خودش. من هم که پابند این مسایل نخواستم دستش بزنم ولی آخرش که فکر کردم دیدم این تم که بر پایهی تم کوبریک هست و دوستمان کمی عوضش کردند و بعد من هم دوباره آنها را عوض کردم بخواهم همهی اینها را توی فوترش بنویسم خود فوتر میشود یک وبلاگ، از طرفی هم جالب نیست نامی از کوبریک نبریم اگر تممان برپایهی آن هستش. برای همین چون نمکدان شکنی نشود عین همان عباراتی را که در فوتر گذاشته بود را به عنوان کمترین تشکر و سپاسگزاریای که میتوانم انجام دهم، این جا نقل میکنم.
Theme by Mohammad Amin Khadivar , Powered By ~~~~LLM~~~~
<!-- Designed By Mohammad Amin Khadivar - LLM.blogfa.com -->
ویژگی این تم این هستش که نمونهاش را پیدا نمیکنید و میتوان نام اولین تم اختصاصی شیدا را برش نهاد. برای این که این تم را راه بندازم خیلی تجربیات در زمینه کار با وردپرس کسب کردم که به مرور همهاشان را برایتان مینویسم.
تم جدید شیدا را چگونه ارزیابی میکنید ؟(poll)
از همین جا جا دارد از تلاشها و زحماتش خیلی خیلی تشکر کنم. تو قسمت فوتر تمی که برای من فرستاده بود این مطلب را نوشته بود به عنوان یک اثری از خودش. من هم که پابند این مسایل نخواستم دستش بزنم ولی آخرش که فکر کردم دیدم این تم که بر پایهی تم کوبریک هست و دوستمان کمی عوضش کردند و بعد من هم دوباره آنها را عوض کردم بخواهم همهی اینها را توی فوترش بنویسم خود فوتر میشود یک وبلاگ، از طرفی هم جالب نیست نامی از کوبریک نبریم اگر تممان برپایهی آن هستش. برای همین چون نمکدان شکنی نشود عین همان عباراتی را که در فوتر گذاشته بود را به عنوان کمترین تشکر و سپاسگزاریای که میتوانم انجام دهم، این جا نقل میکنم.
Theme by Mohammad Amin Khadivar , Powered By ~~~~LLM~~~~
<!-- Designed By Mohammad Amin Khadivar - LLM.blogfa.com -->
ویژگی این تم این هستش که نمونهاش را پیدا نمیکنید و میتوان نام اولین تم اختصاصی شیدا را برش نهاد. برای این که این تم را راه بندازم خیلی تجربیات در زمینه کار با وردپرس کسب کردم که به مرور همهاشان را برایتان مینویسم.
تم جدید شیدا را چگونه ارزیابی میکنید ؟(poll)
۱۳۸۸/۹/۱۰
پیر شدن اینترنتی
بعضی وقتها با خودم فکر میکنم دیگر برای اینترنت و این بازیهایش پیر شدم. خیلی راحت نمیتوانم مثل بقیهای که فعال هستند در تویتر و فرندفید و ... فعالبت کنم. اصلا بعضیوقتها خیلی راحت نیست درک این مساله که چرا یکی بیاید و عکسهای خود و دوستانش را روی اینترنت بگذارد و بقیه به راحتی ببینند ؟
به هر حال شاید من هم یک کمی دارم اینترنتم پیر میشود و به همین وبلاگ باید بسنده کرد. مثلا اوایل آمدم تویترمان را راه بندازیم. یک کمی خوب بود ولی بعدا نمیتوانستم تصمیم بگیرم که این را باید توییت کنم یا این که یک پست توی وبلاگم بنویسمش. اگر میخواستم تو وبلاگم بنویسمش دیگر نمیشد دو خط نوشت. اگر هم توییتش میکردی دیگر مطلبت را گفته بودی دوباره نوشتن سخت بود. هر چیزی را فکر کنید، هر چه قدر ساده هم که باشد میشود هم توییت کرد و یا هم ازش یک مطلبی نوشت.
کم کمک یک توییتر برای خودم راه انداختم به آدرس sheida.com/daily گفتم خوب روزانههایم را آن جا بنویسم. کاری هم کردم که بعدش از آن جا هم به توییتر یک کپیاش ارسال شود. ولی باز هم همان مشکل همیشگی بود. چندتا شدن مکانهای قابل نوشتنم و مشکل تصمیم گیری برای نوشتن چی در کجا.
دارم حس آن پیرمردی را میکنم که موقعی که چت آمده بود ولی آن سالها با کامپیوتر کار کرده بود و خودش را آخر ایمیل بازی میدانست وقتی از pm و ... باهاش حرف میزدیم چیزی نمیفهمید. خداوند همهی کاربران اینترنتی را به راه راست هدایت کند.
به هر حال شاید من هم یک کمی دارم اینترنتم پیر میشود و به همین وبلاگ باید بسنده کرد. مثلا اوایل آمدم تویترمان را راه بندازیم. یک کمی خوب بود ولی بعدا نمیتوانستم تصمیم بگیرم که این را باید توییت کنم یا این که یک پست توی وبلاگم بنویسمش. اگر میخواستم تو وبلاگم بنویسمش دیگر نمیشد دو خط نوشت. اگر هم توییتش میکردی دیگر مطلبت را گفته بودی دوباره نوشتن سخت بود. هر چیزی را فکر کنید، هر چه قدر ساده هم که باشد میشود هم توییت کرد و یا هم ازش یک مطلبی نوشت.
کم کمک یک توییتر برای خودم راه انداختم به آدرس sheida.com/daily گفتم خوب روزانههایم را آن جا بنویسم. کاری هم کردم که بعدش از آن جا هم به توییتر یک کپیاش ارسال شود. ولی باز هم همان مشکل همیشگی بود. چندتا شدن مکانهای قابل نوشتنم و مشکل تصمیم گیری برای نوشتن چی در کجا.
دارم حس آن پیرمردی را میکنم که موقعی که چت آمده بود ولی آن سالها با کامپیوتر کار کرده بود و خودش را آخر ایمیل بازی میدانست وقتی از pm و ... باهاش حرف میزدیم چیزی نمیفهمید. خداوند همهی کاربران اینترنتی را به راه راست هدایت کند.
اشتراک در:
پستها (Atom)