۱۳۸۳/۸/۴

اسلایم، روبات یاهو و پر.و.کس.ی

نمي‌دانم چه قدر اهل بازي کردن هستيد ولي يک بازي محبوب که با تکنولوژي جاوا نوشته شده را به شما معرفي مي‌کنم، اسمش هست
Slime ، آدرس سايتش هم اينه ، همه نوع بازي هم داره،‌ فوتبال، بسکتبال،‌ واليبال، به قول خود سازنده‌اش بسيار محبوب شده است، حتما چيزي داره که محبوب شده ديگر، ضرر نداره يک بار برويد امتحانش کنيد.
و اما درباره WebTunnel ، يه نرم‌افزار جديد آمده که بسيار قويتر از webjet عمل مي‌کند در عبور از pr.o.xy اسمش هم هست Primedius WebTunnel مي‌توانيد از سايتش داونلودش کنيد، من خودم اين لينک را از p30world.com پيدا کردم، اگر نتوانستين سايتش را پيدا کنين به آدرس p30world برويد آن‌جا مي‌توانيد پيدايش کنيد، يه نوع account هم براي اعضا داره که مجاني هستش که تو اين نوع account محدوديتهايي از قبيل 4 مگابايت محدوديت ارتباط با اينترنت، محدوديت در داونلود کردن و ... را دارد. عضو شدن هم در آن زياد سخت نيست، فقط بايد يک ايميل بهش بدهيد که برايتان رجيستر کنه.
راستي يادتان مي‌آيد farsidic وfarsijoke را ؟‌
Username و Password شما به من به تازگي برنامه‌اي پيدا کردم که مي‌تواند کار آنها را انجام دهد يعني با ياهو وصل مي‌شود و بعد مي‌توانيد تعيين کنيد که به چه پيامهايي چه پاسخهايي بدهد.

۱۳۸۳/۷/۱۵

خاطره روز نخست

زندگاني،
همه‌اش شيدايي است
همه‌اش بي‌باکي است
همه‌اش زيبايي است

زندگاني، آغازش
همه‌اش با شادي‌ است
همه‌اش با خنده
درپس آن جيغهاي گوش خراشنده

زندگاني همه‌اش خاطره است
خاطره‌هايي پاک
يا که گه غمناک

خاطره‌ي روز نخست
اولين روزت
هميشه زيباست
هميشه در يادهاست

خاطره اش پاينده
با دلي سرزنده
رو به بهتري آينده

۱۳۸۳/۷/۱۰

مهرگان پیروز

جشن مهرگانتان مبارک باشه
ايشالله هر ساله جشن مهرگان بگيريد و خوش باشيد.
راستي امسال جشن مهرگان با يکي از اعياد مذهبي مسلمانان يکي شده، البته در ايران.
فکر کنم جشن سده‌امان هم يکي مي‌شود با يکي ديگر از اعياد مذهبي‌اشان.
شعر جديدم را با نام يک‌رنگ در اين‌جا مي‌توانيد مشاهده کنيد.

راستي يه قابليت ديگه هم به sheida اضافه شده و آن اينه که با بلوک Who Is Where مي‌توانين ببينين کي کجاست ( دست چپتون زير User Info هستش)

یک رنگ

تو را دانم که در يادم بماني
تو را دانم کز تبارماني
تو را دانم که گر قلبي پر
از مهر
هماره در ره نيکو ثابت بماني
تو را دانم که بس دوست دارم
هماره در رهت جانهت فشانم
تو را دانم که گر زردي که گر سرخ
ز آغاز تا کنون يک رنگ مايي
که من گر همي سد رنگت بودم
تو حتي شکوه‌اي نکردي آغاز
هماره گشودي آغوشت از دور
که مي‌رفت ز خاطر هرچه رنگ بود در ياد
هماره مي‌گشتم رنگ لبانت
که آن گشته در شرم خجلت
تو را ديدن کاش همان پايان من بود
که آغازي پس از آن خواستن ننگ باشد
که در آغوشت همي بنشسته بودم
کز ياد هر چه دنيا رسته بودم
که از زيباييهاي جهان همان بس
که دو چشم سياه خيمه بسته بر چشانم