۱۳۸۸/۲/۲۳

من و اوبونتو

از دست این ویندوز ویستا دیگر طاقتمان تاق شد. از بس که هی وسط کار اینترنتش کار نکرد. دو ساعت که کار می‌کنی اینترنت دیگر کار نمی‌کند و تا دوباره از اول کامپیوترت را روشن نکنی هیچی تغییر نمی‌کند. برای همین دست به کار شدیم و گقتیم یک لینوکسی نصب کنیم. تعریف اوبونتو را خیلی شنیده بودم. داونلودش کردیم و رفتیم به دنبال جا پیدا کردن برای ویستا. قربانش بروم، یک چیزی توی ویستا هست که دیگر شما نیاز به استفاده از پارتیشن مجیک (یادش به خیر) ندارید. یک چیزی تو مایه‌های Manage Hard Disk همه می‌گفتند از این استفاده کن و یک قسمتی از هاردت را خالی کن و بعد هم دو بوتش کن و حالش را ببر. آقایی که شما باشی، مگر شد، خودمان را کشتیم همه‌اش 200 مگ فضای خالی می‌داد، من نمی‌دانم این مایکروسافت چی فکر کرده، من داس هم بخواهم بریزم روی آن فضا بیشتر از 200 مگ جا می‌گرفت چه برسد به دیگر سیستم عاملها. خدا خیرش بدهد این اوبونتو را یک کاری کرده بود که از روی ویندوز نصب می‌شد و یک قسمتی از هاردت را می‌گرفت و تو دیگر کاری به کارهایش نداشتی وگرنه که حالا حالاها ما با این کامپیوترمان مشکلات داشتیم. ولی خودمانیم خیلی این کارهای ویندوز احمقانه‌ است. آمده فایلهای مهمی را که خودش می‌خواهد استفاده کند آخرین آدرسهای هارد نوشته جوری که با هیچ نرم‌افزار دیفرگمنتیشنی نمی‌توانی جا به جایشان کنی.