در دل کویر یزد، شهر کوچکی به نام عقدا واقع شده که داستان پرماجرای آن، نمادی از سرنوشت پر فراز و نشیب زرتشتیان ایران در دورههای مختلف تاریخی است. این شهر در گذشته با نام «گبران» یا «گورا» شناخته میشد و محل سکونت عمدهی زرتشتیان بود؛ مسلمانان در اقلیت قرار داشتند و هویت زرتشتی در فرهنگ و معماری شهر مشهود بود.
حدود هشتصد سال پیش، وزیر دانشمند ایرانی، نصیرالدین طوسی، از این منطقه عبور میکند. اهالی شهر، که از هجوم راهزنان و ناامنی رنج میبردند، از او میخواهند برای حفظ امنیت، دیوار محافظتی و دروازههای مستحکم برای شهرشان بسازد. نصیرالدین طوسی با داشتن قدرت سیاسی و مذهبی، این درخواست را مشروط به یک موضوع مهم میکند: ساکنان باید از دین زرتشتی خود دست کشیده و به اسلام بگروند تا مشمول حمایت و امنیت شوند. این شرط پس از اتمام ساخت استحکامات و دروازه شهر که با مشارکت زرتشتیان به سرانجام رسیده بود گذاشته میشود.
بخش قابل توجهی از زرتشتیان متعصب، حاضر به ترک دین اجدادی خود نشدند و مجبور به ترک خانه و دیار گشته و به مناطق اطراف مهاجرت کردند. اقلیتی نیز بنا به اجبار، اسلام را پذیرفتند. برای پاک کردن نشانههای هویتی گذشته، نصیرالدین طوسی مراسم عقد جمعی برگزار کرد و نام شهر را از «گبران» به «عقدگاه» (محل عقد و ازدواج) تغییر داد؛ که بعدها به «عقدا» تبدیل شد.
این روایت تاریخی تنها بخشی کوچک از جبرهای زمانهای است که زرتشتیان در طول اعصار مختلف بر آنان روا شده است. مهاجرت اجباری، تحقیر هویتی و تغییر نام و فرهنگ محلی، همه از جلوههای ستم تاریخی نسبت به جامعه زرتشتی ایران بوده است. با این حال بسیاری از سنتها، معماری مانند آتشکدهها و رسمهایی چون حمل نمادین «نخل» در مراسم سوگواری، نشانگر میراث ماندگار زرتشتیان حتی پس از تغییرات اجباری است.
ماجرای عقدا، نمونهای روشن از این است که چگونه زرتشتیان تحت فشار سیستماتیک مجبور به تغییر مذهب، ترک دیار و یا هضم در فرهنگ غالب شدند و این ظلم تاریخی، بخشی جداییناپذیر از هویت و خاطرهی جمعی ایرانیان است.