شیدا
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی، خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
۱۳۹۰/۸/۲۶
چطوری رفیق!
چطوری رفیق؟
خاموشم کرد
خندان نگاهت
و برق چشمانت
چطوری رفیق؟
در میان بغض چشمانم
و در میان نفس نفس افتادنهای شماره ام
خشکید
آمده بودم حالت را بپرسم رفیق
قرارمان یادت هست
فرارمان که باکت نبود
نروم تا لب نگشایی
...
شادیت می خندد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر