خيال ،
واژهاي زيبا
پر از معنا
پر از مفهوم
خيال را ،
چه شبها که داشتم با خود
و او نيز بود
نميدانم که او نيز
خيالي داشت يا نه
اما من داشتم
خيال
زاييدهي حس
به دنبال نيازي ماندگار
در وراي خود
در کنار او
آيد به وجود
خيال ،
چه بزرگ
چه پهناور
همان که ميخواهي
مثال يک دشت
پر از شکوفه
خيال
را من نديدم
يا که حتي
کمي ازآن نچشيدم.
خيال
چه بد
وقتي که ديگر نيست
وقتي که ديگر
نميتوان کني آن را
خيال
چه خوب
اگر هميشه باشد
ولي ميداني
هميشه خيال، خيال است
و چه خوب که همهچيز خيال نيست
و شايد هيچ چيز نباشد
چون
تجسم کن رودررويي واقعيت را با آن
که درمييابي
خيال
تنها
پنداري است زيبا
پنداري است زيبا
22 فروردين 1383
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر